اسکیزوفرنیا چیست؟

اسکیزوفرنی
Understanding Schizophrenia


اسکیزوفرنیا چیست؟
اختلافات زیادی بر سر تشخیص روانپزشکی اسکیزوفرنیا وجود دارد. این جزوه تئوری ها و ایده های متفاوتی که درباره نحوه تشخیص، علل و درمان این بیماری وجود دارد را توضیح می دهد. این جزوه همچنین به کسی که مبتلا به چنین بیماری است و همینطور به خانواده و دوستان او راهنمایی های عملی می کند.
واژه اسکیزوفرنیا بطور وسیع در نظام روان پزشکی استفاده می شود.
روانپزشکان آن را نوعی جنون (
psyhosis) می شناسند. به باور آنها فرد اسکیزوفرنیک قابلیت تمیز دادن بین افکار، ایده ها و تصورات قوی خودش و واقعیت (ادراکات مشترک، مجموعه ایده ها و ارزش های افراد دیگری که در فرهنگ او آن را واقعیت می نامند) را  ندارد. از جمله عوارض این بیماری این است که فرد ممکن است صداهایی را بشنود یا ممکن است فکرکند که افراد دیگر می توانند فکر او را خوانده و یا افکار او را کنترل کنند.
بیشتر روانپزشکان این عوارض را ناشی از نوعی اختلال روانی (
psychiatric disorder) می دانند و برای درمان آنها «تسکین بخش» (tranquillizers) قوی تجویز می کنند. البته همه این باورها درباره چنین وضعیت روحی را قبول ندارند. تفسیر دیگر از این وضعیت روحی آن را ناشی عکس العمل منطقی یا طبیعی نسبت به وقایع سخت زندگی می داند، بعبارت دیگر آن را حالت افراطی اضطراب تشخیص می دهد. بسیاری مایلند به اسکزوفرنیا در «تمامیت» خود نگاه کنند. آنها بر لزوم درک تجربه فردی یا شخصی و اهمیت اینکه این تجربه چه تاثیری بر فرد گذاشته، تاکید می کنند.
شنیدن صدا، بعنوان مثال، در فرهنگ های مختلف و نظام های مذهبی مختلف، معانی مختلف دارد.


چگونه روانپزشکان این وضعیت را تشخیص می دهند؟
مشکلاتی از این قبیل معمولا با سردرگمی یا حتی تغییرات قابل ملاحظه در رفتار صورت می گیرد. مهم است که بتوان عوامل ممکن دیگر را حذف کرد.
این عوارض ممکن است مشابه مشکلات دیگر روحی مانند «اختلال دو قطبی» (
bipolar disorder) یا «اختلال اسکیزوافکتیو » (schizoaffective disorder) باشد، یا در نتیجه مشکلات جسمی معینی رخ داده باشد.


روانپزشکان این وضعیت روحی را با توجه به عوارض "مثبت" و "منفی" متفاوتی تشخیص می دهند:

عوارض "مثبت" شامل اینهاست:

- اغتشاش فکری
- حالت توهمات (
hallucinations)، مانند شنیدن صداها و یا اصوات دیگر
- هذیانی (
delusions)، مانند باور غیر منطقی به اینکه تحت تعقیب است.

عوارض "منفی" شامل اینهاست:

- احساس بی تفاوتی یا بی احساسی
- ناتوانی در تمرکز کردن
- اجتناب از تماس با افراد دیگر
- نیاز داشتن به حفاظت
- اغتشاش فکری
کسی در اغتشاش فکری است که نتواند رشته منطقی افکارش را دنبال کند و ایده های او درهم ریخته و یا به سختی قابل فهم توسط دیگران باشد. این وضعیت امکان محاوره را سخت کرده و ممکن است به حس تنهایی و انزوای فرد کمک کند.

حالت توهم (
Hallucinations)
برخی افراد صداهایی را می شنوند که دیگران نمی شوند. این صداها ممکن است صداهای آشنا، دوستانه یا انتقادی باشند. این صداها ممکن است رفتار یا افکار فرد شنونده را بررسی می کنند و یا ممکن است به او بگویند چه باید بکند. صرف شنیدن این قبیل صداها به معنای داشتن اسکیزوفرنیا نیست.

بر اساس برخی تحقیقات در حدود چهار درصد جمعیت این قبیل صداها را می شنوند و برای بسیاری این وضعیت باعث مشکلی نمی شود. ولی کسانی که مبتلا به اسکیزوفرنیا هستند جزو کسانی هستند که بیشترین صداهای انتقادی و غیردوستانه را می شنوند. آنها ممکن است این صداها را همه عمرشان شنیده باشند، ولی یک واقعه سخت در زندگی ممکن است شنیدن این صداها را برای آنها شدیدتر و دشوارتر کرده باشد.

برخی مواقع افراد علاوه بر این گونه صداها" اصوات دیگر هم می شنوند.

هذیان (
Delusions)
هذیان به باورها و تجاربی می گویند که دیگران در داشتن آنها شریک نیستند. بعنوان مثال ممکن است کسی فکرکند که او توسط افراد پلیس مخفی تعقیب می شود و یا توسط نیروهای غیبی کنترل می شود که افکار معینی را در سر او گذاشتند.

عوارض منفی
به این عوارض که شامل کناره گیری اجتماعی، بی تفاوتی و ناتوانی در تمرکز را شامل می شوند، عوارض "منفی" و نه "مثبت" می گویند زیرا خصوصیات آنها چندان روشن نیست و در واقع شامل عملکردها یا وضعیتی است که فرد قبلاً داشته ولی اکنون از دست داده است، مانند تمرکز فکر، روابط حرفه ای، خانوادگی و غیره. براحتی نمی توان گفت که آیا این عوارض بخشی از عوارض اسکیزوفرنیا هستند و یا آنها عوارض عکس العمل فرد در مقابل چیزهای دیگری است که باعث سرخوردگی و ترس او شده اند. بعنوان مثال بسته به اینکه فرد از چه تجربه ای برخوردار است، ممکن است برای ساعات متمادی بی حرکت و ساکت بنشیند و یا بدور مداوم در حرکت باشد.

همچنین چنین عوارضی می توانند واکنشی نسبت به رفتار سایرین باشد. در اغلب موارد کسی که دارای مشکلات عقلی یا ذهنی است، با بی توجهی یا تبعیض مواجه می شود، و این باعث می شود که او احساس انزوا، افسردگی یا نومیدی بکند.

آیا ممکن است برخی افراد احتمال بیشری در ابتلاء به این بیماری داشته باشند؟
از هر صد نفر یک نفر در مقطعی از زندگی اش – معمولا وقتی یک فرد بالغ جوان است -- به این بیماری مبتلا می شود. این رقم برای زن و مرد کماکان یکی است، ولی مردها معمولا در سن جوانتری به این بیماری مبتلا می شوند. احتمال بیشتری دارد که به شما گفته شود که مبتلا به این بیماری هستید اگر که فی الحال یکی از اعضای خانواده تان این بیماری را داشته است (یعنی جنبه ارثی- خانوادگی دارد).

تخمین زده شده است که حدود یک سوم کسانی که از چنین اختلالی رنج می برند فقط یک بار در زندگی شان آنرا تجربه میکنند. یک سوم دیگر آنها ممکن است این وضعیت را گهگاه تجربه کنند. در حالی که یک سوم دیگر ممکن است آن را برای همیشه تجربه کنند.

وقتی یک روانپزشک از تجارب فرهنگی، مذهبی و یا اجتماعی متفاوتی از بیمار خود، برخوردار است ممکن است در تشخیص بیماری او دچار اشتباه شود. بعنوان مثال، در انگلستان این نگرانی وجود دارد که چرا در بین کسانی که تشخیص داده شده است از این بیماری رنج می برند بطورغیر متناسبی تعداد زیادی از مردان جوانی که از آفریقا یا جزایر کارائیب می آیند (
African-Caribbean) وجود دارند. این وضعیت باعث شده که برخی از متخصصین این ایده را مطرح کنند که گویا کل ایده اسکیزوفرنیا متکی به باورهای نژادپرستانه است. برخی افراد بر این باورند که از آنجا که در بین متخصصین، یکانگی در تعریف، علل، و درمان مناسب برای اسکیزوفرنیا وجود ندارد بنابراین نباید آن را بعنوان یک اختلال روانی تعریف کرد. البته این مفاهیم به معنی این نیست که این بیماری قابل درمان نیست، بلکه در حال حاضر درمانهای داروئی مناسبی برای این اختلال وجود دارد که به تخفیف علائم و کنترل آنها و کاهش رنج بیمار و خانواده وی منجر می شود. همچنین، انجمن روانپزشکی آمریکا نظام طبقه بندی DSM-IV و سازمان جهانی بهداشت نظام تشخیصی ICD10 را ارائه نموده که هر دو نظام شامل ملاکهای تشخیصی تقریباً مشابهی جهت تشخیص این بیماری می باشند. بنابر این مطالب فوق بیشتر اشاره به این موضوع دارد که در تشخیص این اختلال باید فرهنگ قومی و قبیله ای فرد نیز در نظر گرفته شود.


آیا کسانی که از اسکیزوفرنیا رنج می برند خطرناک هستند؟
در وسایل ارتباط جمعی در باره اسکیزوفرنیا بیش از سایر اختلالات روانی دیگر اطلاعات غلط وجود دارد. یکی از اسطوره های غلط عمومی در این باره این است که گویا اسکیزوفرنی به معنای "شخصیت دوگانه" است و کسی که از این وضعیت رنج می برد ممکن است از حالت آرام به حالت غیر قابل کنترل تغییر مزاج بدهد.

اغلب در مطبوعات و تلویزیون داستانهای اغراق آمیزی در باره "اسکیزوفرنیک ها" وجود دارد و از آنها بعنوان افرادی خطرناک که باید تحت کنترل داروهای آرامبخش باشند و در تیمارستان نگه داشته شوند، یاد می کنند. در حقیقت تعداد قتل هایی که توسط افراد مبتلا به اختلالات روانی طی ده سال اخیر رخ داده است در همان سطح پائین باقی مانده است حال آنکه طی این دوره تعداد قتل های مرتکب شده در انگلستان بطور قابل ملاحظه ای افزایش یافته است.

بسیاری از کسانی که از اسکیزوفرنیا رنج می برند مرتکب جرایم خشونت آمیز نمی شوند و بسیاری از این گونه جرایم توسط این افراد صورت نمی گیرد. مطابق تحقیقات صورت گرفته افرادی که معتاد به الکل یا مواد مخدر هستند ممکن است دو برابر افراد مبتلا به اسکیزوفرنی مرتکب جرایم خشونت آمیز شوند.

رابطه بین اسکیزوفرنیا و جرایم جدی چنان غیر متعین است که هر گونه پیش بینی درباره ارتباط این دو تقریبا غیرممکن است. مردم اغلب از دست کسانی که صداهایی می شوند، خیلی می ترسند. مهم است که به یاد داشته باشیم که چنین کسانی علیرغم شنیدن این گونه صداها از قدرت تشخیص برای آنکه بر اساس آنها رفتار کنند یا نکنند برخوردارند درست مثل بقیه که به آنها گفته شود کاری را بکنند. این صداها اغلب به این افراد می گویند که خودشان را بکشند تا اینکه فرد دیگری را به قتل برسانند. با این حال زمانی که بیماران افکار و یا توهمات شنوایی در مورد خودکشی یا دیگرکشی دارند نیازمند بستری و دارو درمانی زیر نظر روانپزشک هستند و نمی توان این مسئله را نادیده و سرسری گرفت.


چه چیز باعث اسکیزوفرنی است؟
بعلت وجود اختلاف نظر درباره اسکیزوفرنی به سادگی نمی توان گفت که علت آن چیست ولی می توان گفت که ایده های متفاوتی در این باره وجود دارد.


ارث
محققینی که در صدد یافتن یک "ژن اسکیزوفرنی" بودند تاکنون چنین چیزی را پیدا نکرده اند. البته این باور وجود دارد که برخی ژن ها ممکن است برخی افراد را در ابتلاء به عوارض این بیماری آماده تر کنند هر چند این لزوما به این معنا نیست که این عوارض تا حد بیماری کامل رشد خواهند کرد.
وضعیت جسمی افراد، نحوه بزرگ شدن آنها و محیطی که در آن رشد می کنند احتمالا در ابتلاء به این بیماری نقش ایفاء می کنند به همان سان که وضعیت فیزیولوژیک آنها ممکن است چنین نقشی داشته باشد.


وضعیت شیمیایی بدن

تحقیقات بیو شیمی بر بررسی میزان دوپامین ارتباط های عصبی (
neurotransmitter dopamine) متمرکز بوده که مسئول حمل پیغام های بین سلول های مغز هستند. تئوری که در این زمینه وجود دارد حاکی از این است که مقدار بیش از حد دوپامین در افراد اسکیزوفرنیک وجود دارد، ولی هنوز معلوم نیست که آیا این ماده شیمیایی در رشد اسکیزوفرنیا نقش دارد یا نه.
بهر حال داروهای آرامبخش قوی برای تاثیر گذاشتن بر سیستم تولید دوپامین بدن درست شده اند. اخیراً به نقش گلوتامات به عنوان یکی از ناقلهای عصبی مهم در درمان اسکیزوفرنیا توجه شده و برخی از محققان ایرانی در این زمینه تحقیقات امیدوار کننده ای انجام داده اند که نتایج آن از طریق اینترنت و رسانه ها تبیین شده است.


ایسکانیوز ـ بررسی پژوهشگران نشان میدهد، بیمارانی که داروهای ضد روان پریشی مانند کلوزاپین (
clozapine) مصرف میکنند، خطرات علایم متابولیکی در آنها افزایش مییابد.

به گزارش سرویس علمی پژوهشی ایسکانیوز، به نقل از پایگاه اینترنتی دانشکده پزشکی
eochester علایم متابولیکی شامل افزایش چاقی، افزایش قند و فشار خون و کلسترول است که منجر به بیماریهای قلبی، سکته مغزی و دیابت میشود و پزشکان قبل از تجویز این دارو باید علایم متابولیکی را در این افراد چک کنند.
طی تحقیقاتی بر روی 93 فرد مبتلا به اسکیزوفرنی که کلوزاپین مصرف میکردند مشخص شد، نیمی از آنها علایم متابولیکی در آنها وجود داشت در صورتی که محققان اظهار کردند: از هر 5 فرد مبتلا به این بیماری فقط یکی از آن ها مجبور به مصرف این دارو است.

پژوهشها نشان میدهد، علایم متابولیکی حدود 2 برابر بیماریهای قلبی را افزایش میدهد و شیوع علایم متابولیکی در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی که کلوزاپین مصرف میکنند بیش از 2 برابر در آنها افزایش مییابد.
تحقیقات دیگر نشان میدهد، افراد مبتلا به اسکیزوفرنی که هیچ دارویی مصرف نمیکنند، بیماری دیابت در آنها افزایش مییابد و شاید این عامل به دلیل تاثیر این بیماری بر روی مغز و سیستم متابولیکی باشد.
افراد مبتلا به بیماریهای شدید روانی حدود 10 سال زودتر از موعد میمیرند و این افراد نسبت به افراد دیگر حدود 5 برابر بیشتر در معرض ابتلا به دیابت قرار دارند.
 
تجارب خانوادگی
تئوری هائی مطرح شده دال بر اینکه نوعی خاص از خانواده ها ممکن است در ابتلاء به این بیماری نقش داشته باشند، ولی هنوز این تئوری اثبات نشده است. عموما این باور پذیرفته شده که تجارب اولیه زندگی در تشکیل شخصیت فرد نقش دارند.


وقایع سخت زندگی
بررسی های علمی و همینطور روایات شخصی حاکی از این است که شرایط بسیار سخت زندگی در شروع اسکیزوفرنیا ممکن است نقش داشته باشند. این وقایع شامل وقایعی می شود که زندگی یک نفر را تغییر داده است مانند از دست دادن کسی که به او نزدیک بوده است یا دشواری معمول تغییر شغل. فشارهای دیگر زندگی مانند بی خانمانی، فقر، و آزار نژادی و جنسی ممکن است در ایجاد این بیماری نقش داشته باشند.
بر اساس یکی از مطالعاتی که صورت گرفته، بیش از نیمی از کسانی که می گویند صداهای منفی می شنوند علت آن را سوء استفادهای جنسی و فیزیکی می دانند. حدود یک چهارم از این افراد حس گناه نسبت به رفتار خود را علت شنیدن این صداهای منفی بیان کردند.


استفاده نادرست از مواد شیمیایی
هیچکس هنوز رابطه بین استفاده نادرست از مواد شیمیایی و بروز این بیماری را اثبات نکرده است. بسیاری از محققین فکر نمی کنند چنین ارتباطی وجود داشته باشد، ولی شواهد غیرعلمی (
anecdotal evidence) وجود دارد که بر وجود این رابطه تاکید می کند. ممکن است که کسانی که تشخیص داده شده است به این بیماری مبتلاء هستند عکس العمل بدی نسبت به داروهای معینی دارند.
در مجموع، بسیاری از متخصصین فکر می کنند که ترکیبی از یک رشته عوامل مختلف در بروز اسکیزوفرنی نقش دارد: ترکیب ژنتیک کسی ممکن است او را بیشتر آماده ابتلاء به بیماری کند، ولی شرایط سخت زندگی و یا بویژه تجارب خانوادگی و زندگی ممکن است در شروع عوارض این بیماری دخیل باشند.

بسیاری از کسانی که از اسکیزوفرنی رنج می برند در همان محل همیشگی خود زندگی می کنند ولی اگر عواقب بیماری سریعا و بطور جدی بروز کنند در آنصورت ممکن است لازم باشد به بیمارستان بروند.


تجویز دارو
از داروهای آرامبخش امراض روانی (
antipsychotics) که همینطور از آنها بعنوان «تسکین بخش» (trasnquillisers) و یا قرص اعصاب (neuroleptics) نام می برند معمولا برای کنترل عوارض مثبت این بیماری استفاده می شود. این داروها ممکن است عوارض جانبی نامطلوب داشته باشند، بویژه اگر به مقدار زیاد استفاده شوند، و یا باعث تسکین فرد شوند به آن حد که برای او مشکل شود تا از اثرات مثبت گفتار درمانی استفاده کند. عوارض جانبی این داروها از جمله شامل این چیزها می شود: عوارض مربوط به اعصاب ماهیچه (مانند لرزش دستان، سفت شدن ماهیچه ها) و اثرات «آنتی ماسکرینیک» (antimuscarinic effects) (تیرگی بینایی، بالا رفتن ضربان قلب، یبوست ، سرگیجگی).

داروهای قدیمی تر آرامبخش امراض روانی مانند کلروپرومازین (
chlorpromazine) که اسم تجاری آن لارگاتیل (Largactil) است و هالوپریدول (haloperidol) که اسامی تجاری آن سره نیس (Serennace) و هالدول (Haldol) است با عواقب جانبی شدید و دراز مدت همراه هستند مانند صدمه دائمی به سیستم مرکزی اعصاب (که به آن تاردایو دیسکینزیا می گویند – tardive dyskinesia). ضوابط جدید درباره استفاده از این داروها حاکی از این است که بیمار باید در پائین ترین حد ممکن ازاین داروها استفاده کند. هر وقت که ممکن است چنین افرادی باید از داروهای جدیدتر آرامبخش "غیرعادی" مانند ریسپریدون (risperidone)، اولا نزاپین (olanzapine)، کوه تیاپین (quetiapine)، امی سلپراید (amisulpiride)، و زوته پین (zotepine) استفاده کنند. این داروها با هدف تخفیف عوارض مربوط به اعصاب ماهیچه تهیه شده اند. نه فقط این داروها مطمئن تر هستند بلکه عواقب منفی بیماری را نیز کم می کنند. این داروها ممکن است بشکل قرص، شربت و یا مایع قابل تزریق عرضه شوند و میزان استفاده از آنها روزانه، هفتگی، هر دو هفته یکبار و یا ماهانه باشد.

این داروها نمی توانند بطور کامل از بروز بیماری جلوگیری کنند ولی شواهدی در دست است که نشان می دهد آنها در کم کردن شدت و فواصل بروز بیماری موثر هستند. استفاده از میزان کم این داروها ممکن است بهترین روش برای کنترل عوارض بیماری و تخفیف عوارض جانبی خود داروها باشد. اگر شما از این داروها استفاده می کنید میزان مصرف آنها باید بطور منظم توسط روانپزشک مرور شود تا مصرف آنها به حداقل ممکن برسد.
افراد بطور متفاوت به این داروها عکس العمل نشان می دهند، و ممکن است مقداری آزمایش لازم باشد تا بهترین نوع دارو برای یک فرد تشخیص داده شود (این امر مستلزم مراجعه مکرر به روانپزشک جهت مشخص شدن مناسبترین نوع دارو برای فرد بخصوص است).
برای بسیاری از افراد استفاده از این داروها در کاهش عوارض بیماری بسیار موثر است ولی برخی از بیماران اصلا آن را مفید نمی یابند. برخی از افراد بعلت عوارض جانبی این داروها از استفاده آنها احتراز می کنند و برخی احساس می کنند به آنها اصلا نیازی ندارند.


مراقبت در محل (
Community care)(برخی از قسمتهای عنوان شده در زیر خدماتی است که در انگلستان ارائه می شود.)   
هر فرد که برای استفاده از خدمات روانپزشکی (در انگلستان) معرفی شده است باید نیازهایش ارزیابی شده و نحوه مراقبت مطابق با برنامه موسوم به «روش مراقبت از بیمار» (
Care Programme Approach - CPA) تنطیم شود. این ارزیابی باید نیازهای مراقبت پزشکی و اجتماعی شما را بطور کامل تعیین کند. یک هماهنگ کننده نیازهای درمانی شما باید مسئولیت وضعیت شما را عهده دار باشد. شما از این حق برخوردار هستید که بگویید به چه نیازهایی احتیاج دارید و حتی می توانید در زمان طرح این نیازها کسی را بعنوان وکیل تان با خود داشته باشید. این ارزیابی شامل مددکاران و خویشاوندان بیمار هم می شود. (همین روش کار در ویلز هم وجود دارد).
«تیم امراض روانی در محل» (
community mental health team) معمولا این گونه ارزیابی ها را انجام می دهند. هدف از این ارزیابی این است که شما بتوانید بطور مستقل زندگی کنید. این تیم می تواند به شما درباره مسائل عملی مانند امور اداری مربوط به دریافت کمک های مالی از دولت، تامین مسکن(همراه بیمار) و یا سایر خدمات دیگر از قبیل رفتن به مراکز درمانی روزانه (day centres) و یا مراکز کمک های فوری (drop-in centres) کمک کند. این تیم همینطور می تواند ترتیب این را بدهد که یک پرستار امور روانی محلی (community psychiatric nurse – CPN) شما را در محل مسکونی تان ملاقات کند. این پرستاران داروهای تان را به شما تزریق می کنند و ممکن است به شما کمک های عملی دیگر هم بکنند. همینطور ممکن است امکانات دیگری وجود داشته باشد مانند متخصصین بهبود شرایط کار (occupational therapists) که به شما در کسب قابلیت های لازم برای انجام کارهایی که مایل هستید انجام دهید کمک خواهند کرد.
شما می توانید بعنوان بخشی از برنامه «روش مراقبت از بیمار» (
CPA) و یا بطور جداگانه از دفتر خدمات اجتماعی بخواهید تا نیازهای شما برای برخورداری از خدمات مراقبتی در محل (community care services) را ارزیابی کند. این می تواند شامل همه چیز از خدمات روزانه گرفته تا نیاز شما به مسکن باشد با این هدف که این خدمات را در محل مسکونی خودتان و یا در محل مسکونی دیگری که متناسب با نیاز شما مجهز شده، فراهم کند.
شما ممکن است به مددکار اجتماعی (
caseworker) احتیاج داشته باشید که مشخصا روی وضعیت تان کار می کند و از آنجا که اکنون عرصه های زیادی از خدمات دیگر رایگان نیستند در آنصورت باید هزینه این خدمات نیز در ارزیابی نیازهای تان منظور شود. وقتی که نوعی نیازی که شما برای آن به مراقبت احتیاج دارید به رسمیت شناخته شود دیگر می توانید برای حق پرداخت مستقیم (Direct Payments) تقاضا کنید و بجای آنکه مددکارتان توسط دفتر خدمات اجتماعی تامین می شود خودتان او را استخدام کرده و یا به یک مرکز درمانی روزانه معینی بروید.


پذیرش به بیمارستان
اگر شما بطور ویژه ای احساس اضطراب می کنید در آنصورت لازم است به جایی بروید که امن و کم دردسرتر باشد. در شرایط فعلی این به معنای رفتن به بیمارستان است. ممکن است در بیمارستان بعلت مجاورت با کسان دیگری که آنها نیر مضطرب هستند، و یا برخوردار نبودن از امکان فضای شخصی و یا حمایت مورد نیاز وضعیت دشواری را بوجود آورد. البته امکاناتی مانند خدماتی که توسط خود بیماران گردانده می شود (
service-user) و یا گروه های امدادی بیماران که در بیمارستان وجود دارند بتوانند در برآوردن برخی از نیازها مفید و کمک کننده باشند. قبل از ترک بیمارستان شما باید بخواهید تا نیازهای تان را ارزیابی کنند تا بتوانید در بیرون از بیمارستان یک زندگی مستقل داشته باشید.

چه کار بیشتر دیگری می توانم برای بهبود زندگی ام انجام دهم؟

گفتار درمانی
روش های گفتاردرمانی مانند روانکاوی، مشاوره و رفتار درمانی شناختی (
cognitive behaviour therapy- CBT) می توانند به فرد اسکیزوفرنیک کمک کنند تا با بیماری خود کنار بیاید. این روش ها با تشخیص مسائل بیمار، بررسی عواقب این مسائل، تکوین روش های مناسب برای کنار آمدن با این مسائل و مانع شدن از وقوع شرایط بحرانی، به فرد اسکیزوفرنیک کمک می کنند. این روش های درمانی به فرد کمک می کنند تا به اهمیت بررسی عوارض بیماری خود پی برده و بتواند بر آنها فائق آید.
از دکتر خود درباره درمان های فردی یا خانوادگی بپرسید. دسترسی به روش های رواندرمانی اگر از استطاعت مالی آن برنیایید ممکن است دشوار باشد.


خودیاری (
self-help)
گروه های خودیاری امکان مهمی برای افراد و خانواده های آنها فراهم می کنند تا در تجارب و روش های کنار آمدن خود با این بیماری شریک شوند، برای عرضه خدمات بهتر مشترکاً تلاش کنند، و یا به سادگی از یکدیگر حمایت کنند.


روش های درمانی متفاوت
برخی از کسانی که به داشتن اسکیزوفرنی تشخیص داده شده اند از روش های درمانی تکمیلی استفاده می کنند برای اینکه بتوانند از عهده رفع مشکلات خود بخوبی برآیند. این روش ها ممکن است شامل هوموپاتی (
homepathy)، یا معالجه امراض توسط دارویی که در اشخاص سالم علائم آن مرض را بوجود می آورد، و روش های درمانی ابداعی (creative therapies) که بر استفاده از هنر و شعرگویی تمرکز می کنند، بشود.
تای چی (
T’ai chi)، یوگا (yoga) و روش های تمدد اعصاب((relaxation ممکن است مفید باشند هر چند که مناسب است درباره استفاده از آنها قبلا با یک مربی با صلاحیت یا روانشناس صحبت کنید.


رژیم غذایی
مطالعات جدید تاثیر رژیم غذایی بهتر بر کسانی که به داشتن اسکیزوفرنی تشخیص داده شده اند را بررسی کرده است. نتیجه برخی از این مطالعات بر فواید روغن ماهی که از جمله در ساردین و قرص های تقویتی (
supplements) وجود دارد، اشاره دارند.


چه کمکی همسر، دوستان و خویشاوندان شما می توانند بکنند؟
این تجربه تکان دهنده ای است وقتی که در می یابید کسی که به شما نزدیک است عوارض اسکیزوفرنی را از خود نشان می دهد. شما ممکن است درباره اینکه چه می توانید بکنید مطمئن نباشید. کسب اطلاعات درباره واقعیت بیماری اسکیزوفرنی ممکن است به شما کمک کند.
این ممکن است شامل یادگیری روش های متفاوت کنار آمدن با این بیماری باشد که به طریق اولی می توانید همسر، دوستان و خویشاوندان خود را به اتخاذ آنها ترغیب کنید. ممکن است مناسب باشد که وقتی فرد اسکیزوفرنی احساس سلامتی می کند از او بپرسید که چه چیزی توقع دارد برایش انجام دهید و اینکه آیا او در یک وضعیت بحرانی قرار دارد یا نه. همینطور مناسب است که شما به روشنی به او بگویید که چه کمکی از دست تان برمی آید و چه کاری را نمی توانید انجام دهید. کسی که به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا است همان چیزی را می خواهد که وقتی خود ما بیمار هستیم می خواهیم: داشتن این احساس که از او مراقبت می شود، اینکه تنها گذشته نمی شود، و اینکه کسی در دسترس است که با او می تواند درباره احساسات و روش های متفاوت کنار آمدن با این احساسات صحبت کند. مهم است که به چنین فردی نگویید که او مسئول این وضعیت است یا اینکه خودش را "باید جمع و جور کند".
از مراقبت برخوردار شدن
مهم است که برای کنار آمدن با احساسات تان که ممکن است شامل خشم، حس گناه، ترس و درماندگی باشد از کمک برخوردار شوید. تعدادی نهادهای خیریه وجود دارند که برای کسانی که از بیمار اسکیزوفرنیک مراقبت می کنند، کمک تامین می کنند. همینطور اگر که فردی که از او مراقبت می کنید فی الحال برای دریافت کمک های مراقبتی در محل ارزیابی شده و یا در حال ارزیابی است (در این باره به سازمانهای ذیربط که در پایین آمده اند رجوع کنید) دفتر خدمات اجتماعی(مثل بهزیستی، تامین اجتماعی، کمیته امداد و غیره . . .) ملزم است که نیازهای عملی و عاطفی شما را بررسی کرده و نوع کمکی را که برای این نیازها احتیاج دارید تامین کند.


چگونه از پس توهمات و هذیانها (
delusions)می توان برآمد
دشوار است که چگونه بتوان با وضعیتی برخورد کرد که در آن دوست یا خویشاوند شما چیزی را می بیند یا به آن باور دارد که شما نه می بینید و نه می توانید باور داشته باشید. بجای تایید یا رد تجربه آنها ممکن است بهتر باشد اگر چیزی مشابه این بگویید، "من قبول می کنم که تو صداها یی را می شنوی و یا چیزهایی می بینی ولی این برای من اینطور نیست". معمولا موثرتر است اگر به آنچه فرد احساس می کند توجه کرد. این می تواند امکان ارتباط گرفتن موثر با او را تسهیل کند. بعنوان مثال می توانید بپرسید که«وقتی آن صداها در مورد تو صحبت میکنند چه می گویند؟ و تو چه احساسی پیدا می کنی؟ و نظرت در این مورد چیست؟ آیا می توانی به آن فکر نکنی؟ یا آن را کنترل کنی؟ و یا جلو آن را بگیری؟ این صدا را از کدام سمت خود می شنوی؟ یا اینکه در چه مواقعی یا موقعیت هایی بیشتر و یا کمتر می شود؟ این مسئله چه تاثیری در زندگی تو گذاشته است؟ آیا این تاثیر مثبت است یا منفی؟ و اگر منفی است چکار کنیم که جلو تاثیر آن را بگیریم؟  اینها نمونه سوالاتی هستند که ممکن است راه کمک به بیمار را برای ما مشخص کنند.

بعنوان مثال؛ خانم دانشجوی بیماری معتقد بود که پسر همسایه آنها از طریق تله پاتی، ذهن و رفتارهای او را کنترل می کند و تحت فرمان خود در می آورد. از او پرسیده شد که آیا می تواند این مسئله را کنترل کند و جلوی این کار را بگیرد؟ بیمار پاسخ منفی داد. در این مرحله برای بیمار توضیح داده شد که تمامی اعمال و حرکات بدنی از طریق ذهن فرد و دستورات مغز کنترل می شود و علاوه بر نرونها واعصاب، ناقلهای عصبی که موادی شیمیایی هستند در این زمینه نقش دارند و حتی ذخیره سازی اطلاعات، شناخت و غیره به درست کار کردن این ناقلها بستگی دارد؛ و بنابر این ما می توانیم از طریق اعمال کنترل بر نروترانسمیترها (ناقلهای عصبی) کنترل خود را دوباره به دست بگیریم و البته این کار از طریق مصرف داروهای خاص و زیر نظر روانپزشک امکان پذیر است. با این استدلال، بیمار حاضر شد دارو مصرف نماید و به روانپزشک ارجاع داده شد و به سرعت تحت مداوا قرار گرفته و علائم اش (احساس تحت کنترل بودن) کاهش یافته و درمان شد.    

مورد دیگر بیماری بود که معتقد شده بود، مردم جلوی او که می رسند، سرشان را به علامت تاسف تکان می دهند و منظوری از این کار دارند. از بیمار پرسیده شد که این کار برای او چه مفهومی دارد؟ و چه تاثیری روی او می گذارد؟ بیمار بیان کرد که این مسئله به شدت او را آزار می دهد. از بیمار پرسیده شد که آیا می تواند همه مردم را وادار کند که سرشان را تکان ندهند؟ پاسخ داد خیر. بنابر این برای بیمار توضیح داده شد که یکی از راههای کاستن از ناراحتی او استفاده از تکنیک های توجه برگردانی است، شامل:

1-     استفاده از کش لاستیکی و ضربات ملایم آن روی مچ دست

2-     متمرکز شدن روی ویترین مغازه ها

3-     شمارش معکوس اعداد مثلاً 1000

4-     انجام ضرب های متوالی در ذهن

5-     تکنیکهای توقف فکر

و بیمار برای اجرای این تکنیکها برانگیخته شد. گفتنی است که شناخت درمانی در مورد چالنج باور بیمار به کار گرفته شد، اما بیفایده و به عبارتی برایش غیر قابل قبول بود.

مورد دیگر بیمار هذیانی با هذیان خیانت همسر بود که پس از استدلالات فراوان قبول کرد که این فکر برای او آزار دهنده است و کمکی به حل مسائل او نمی کند و متقاعد شد که برای خلاصی از این افکار(یا باور) ناراحت کننده تکنیکهای خاصی را اجراء کند. تکنیک استفاده از کش لاستیکی برای درمان افکار وسواسی به او آموزش داده شد و از خواسته شد که خودش افکار مختلفی در مورد چگونگی خیانت همسر را در ذهن پرورش داده و هر بار با استفاده از این روش(کش لاستیکی) توجه برگردانی نماید. و سعی نماید که دوفکر متوالی شبیه به هم نباشد. بیمار پس از چند روز تمرین(به گفته خودش) توانست حدود %80 الی %90 از افکار ناراحت کننده خود را کاهش دهد.

تهیه و تکمیل کننده:

سید محمد حسن نسابه

کارشناس ارشد روانشناسی بالینی

 

گزارش تخلف
بعدی