باورهای منطقی در انتخاب همسر
باورهاي منطقي در مورد انتخاب همسر
فرآيند انتخاب همسر براي هر فرد بالغ و مجرد، مرحله اي بسيار مهم و اغلب دشوار محسوب ميشود. شايد كمتر انتخاب ديگري ممكن است تا اين اندازه در طول زندگي زوجها مركز توجه و بسيار با اهميت تلقي گردد.
اما متأسفانه، در بحبوحه دوران معاشقه (نامزدي) افراد جوان اغلب بي ملاحظه ميشوند و مشكلات اساسي را در ازدواج ناديده ميگيرند و يا اين كه آنها را بررسي نميكنند. علاوه بر اين نگرشها و عقايد خاصي در جامعهي ما رواج يافته است كه موجب نا اميدي و نارضايتي در فرآيند انتخاب همسر ميگردند. در اين ميان برخي از عقايد و باورها در فرآيند ازدواج و انتخاب همسر غيرمنطقي و محدود كننده به نظر ميرسند.
باورها و يا عقايد غيرمنطقي (محدود كننده) درباره انتخاب همسر كه به عنوان باورهاي شخصي تعريف شدهاند:
الف- زمان ازدواج و انتخاب فرد مورد نظر براي ازدواج را محدود ميكنند.
ب - تلاش براي پيدا كردن فرد مناسب براي ازدواج را دچار افراط و يا تفريط ميكنند.
ج - از بررسي انديشمندانه تواناييها و ضعفهاي بين فردي و شناختن فاكتورهاي قبل از ازدواج كه در موفقيت ازدواج مؤثر هستند، جلوگيري ميكنند.
د- مشكلات و موانع انتخاب همسر را تداوم ميبخشند و گزينههاي بعدي براي حل مشكلات را به حداقل ميرسانند.
به عنوان مثال يكي از اين عقايد محدود كننده ميتواند اينگونه باشد كه زوجها با اين اعتقاد وارد زندگي شوند كه تنها عشقشان نسبت به يكديگر براي غلبه كردن بر تمام مشكلات كافي است.
نگرشها و طرز تفكر منطقي و غيرمنطقي افراد درباره فرايند انتخاب همسر به هنگام ازدواج يكي از فاكتورهاي بسيار مهمي است كه ميتواند ازدواج را با موفقيت يا شكست مواجه نمايند.
آگاه بودن افراد دربارهي نگرشها و طرز تفكر و عقيدهي خودشان دربارهي انتخاب همسر و در پيش گرفتن نگرشي منطقي و واقعبينانه ميتواند در داشتن ازدواج موفق آنها نقش بسزايي داشته باشد.
برداشت ما از نگرش مجموعه اي از شناختها ، باورها، عقايد و واقعيتها (دانستهها) است كه حاوي ارزشيابيهاي مثبت و منفي (احساسات) باشد.
نُه باور غير منطقي (محدود كننده) درباره انتخاب همسر
موضوعي كه به طور وسيع در پيشينه تجربي كه در زمينه انتخاب همسر ناديده گرفته شده است مربوط به نقش و تأثير باورهاي شخصي در فرايند انتخاب همسر ميباشد. از بررسي سوابق موجود در زمينه نقش باورها در انتخاب همسر: لارسن(1992) نُه باور غير منطقي كه افراد اغلب درباره انتخاب همسر دارند را بيان كرده است.
1 - اعتقاد به اينكه من فقط ميتوانم عاشق يك نفر باشم.
شخصي كه داراي اين عقيده است گمان ميكند كه تنها يك نفر در دنيا براي ازدواج با او مناسب است. اين تفكر بسيار شبيه اين عقيده است كه ما جايي در دنيا همزاد و يا نيمهي دومي داريم كه با ازدواج با او همه چيز به تكامل ميرسد.
اين افكار غالباً غيرمنطقي هستند، چرا كه بايد به هنگام روبرو شدن با تنها فرد به خصوص، او را شناخت. البته چگونه اين ديدگاه به سرانجام ميرسد روشن نيست. همچنين شايد اين عقيده دعوت به انتظار غير فعالي باشد براي رسيدن به دقيقه اعجاز برانگيزي كه چشمانداز يك ازدواج خوب را نويد ميدهد.
2 - همسر كامل
اعتقاد به این تفكر كه «تا زماني كه فردي كامل براي زندگي پيدا نكنم، نبايد ازدواج كنم». كسي كه اين اعتقاد را داشته باشد شايد براي تصميم گرفتن براي ازدواج دچار محدوديت شود چرا كه هيچ فردي كامل نيست و شايد براي پيدا كردن چنين فردي بايد زماني طولاني صرف شود.
3 - تكامل خود
كسي كه اينگونه فكر ميكند و ميگويد:«تا زماني كه نتوانم به خودم به عنوان يك همسر اعتماد كنم، نبايد ازدواج كنم».
اين اعتقاد نيز محدود كننده و غير منطقي است از آن جهت كه هيچ كس كامل نيست و احساس كامل بودن به عنوان يك همسر را نخواهد داشت. احساس آمادگي براي ازدواج ضروريست، اما شايد اشخاصي را براي تصميم گيري درباره ازدواج دچار اضطراب كند.
4 - ارتباط كامل
صاحب اين عقيده اين چنين ميانديشد:«ما بايد قبل از ازدواج ثابت كنيم كه ارتباط مؤثري خواهيم داشت».
توجه به فاكتورهاي پيش بيني كنندهي پيش از ازدواج بسيار عاقلانه است.
مانند ارتباط خوب و مهارتهاي حل مشكل و تشابه و همانندي ارزشها و عقايد. جستجوي چنين ارتباطي و چنين همسري كه اين مهارتها و قابليتها را داشته باشد عاقلانه است.
با اين وجود ، از آنجا كه موفقيت در ازدواج را نميتوان تضمين كرد، براي كم كردن محدوديت اين تفكر ميتوان اينگونه انديشيد كه هيچ راهي براي تضمين خوشبختي پيش از ازدواج ميسر نميباشد.
5 - تلاش بيشتر
اين اعتقاد با اين تفكر شكل ميگيرد كه من با هركسي كه براي ازدواج انتخاب كنم خوشبخت خواهم شد به شرط آن كه به قدر كافي تلاش كنم.
لارسن (1992) تأكيد ميكند كه تلاش دو همسر براي حل مشكلات و مؤثر ساختن يك ازدواج ، دو فرد بالغ و متفكر را ميطلبد. از آنجا كه هر كسي آنقدر متمايل به حل مشكلات نخواهد بود. بنابراين كميدقت در انتخاب همسر در ابتدا ضروري به نظر ميرسد.
6 - عشق كافي است
فرد داراي اين عقيده شايد چنين بگويد:«عاشق كسي شدن براي من دليل كافي براي ازدواج است». جامعه غربي عشق رمانتيك را به عنوان شرطي لازم براي ازدواج ارزشمند ميشمارد.
در واقع، اشخاص كميهستند كه ازدواج را بدون عشق تصور كنند. اگر عشق به عنوان تنها معيار در نظر گرفته شود، ساير تواناييهاي اساسي فردي و بين فردي از نظر دور خواهد ماند.
7 - همزيستي
اين عقيده چنين است: «اگر من و همسر آينده ام قبل از ازدواج با هم زندگي كنيم، شانس و خوشبختي مان را افزايش خواهيم داد».
مرور سوابق همزيستي و موفقيتهاي بعدي در ازدواج نشان داده است كه افرادي كه قبل از ازدواج با هم زندگي ميكنند آمادگي بيشتري را براي نارضايتي از زندگي وجدايي دارا ميباشند در مقايسه با كساني كه با هم همزيستي نكرده اند.
اين ارتباط معمولاً با خصوصيات كساني كه همزيستي ميكنند به نسبت كساني كه همزيستي نميكنند مشكلات بيشتري در رابطه با تعهد دارند و تمايل كمتري براي ارزشمند شمردن ازدواج ونگرش مثبت تري نسبت به طلاق دارند.
8 - فرد مكمل و متضاد
در اين نگرش شخص اينگونه ميانديشد: «من بايد با كسي ازدواج كنم كه خصوصيات شخصيتي او متضاد با خصوصيات من باشد».
اگر چه تفكر رايج مبني بر آنكه افراد با خصوصيات كاملاً متفاوت ميتوانند كامل كننده ضعفها و قوتهاي يكديگر باشند، اما فاكتورهاي پيشبيني كننده موفقيت در ازدواج نشان ميدهند كه قويترين عامل خوشبختي ، همانندي در ارزشها، نگرشها و خصوصيات شخصي است.
9 - انتخاب بايد آسان باشد
اين عقيده كه انتخاب يك همسر بايد ساده باشد و اين انتخاب حامل يك شانس و يا اتفاق است. بنابراين فرد شايد تصور كند كه براي انتخاب همسر به جاي عمل كردن بايد در انتظار يك اتفاق بماند.
چنين فردي در انتظار شانسي براي ديدار و عشق در اولين نگاه است بدون آنكه از تفكر محتاطانه آمادگي لازم، يا انجام عملي براي نزديك تر شدن به هدف ازدواج كمك گرفته شود.
مواردي كه عنوان شدند فقط تعدادي از نگرشها و باورهاي غير منطقي افراد نسبت به انتخاب همسر ميباشند.
نحوهي نگرش افراد نسبت به فرايند انتخاب همسر امري بسيار حياتي است و همچنين با درك شيوع باورهاي غيرمنطقي و محدود كننده درباره انتخاب همسر در ميان افراد مجرد زن و مرد، در صورتي كه اين نگرشها و عقايد نادرست و غير منطقي افراد تغيير يابند و در جهت صحيح هدايت شوند، شاهد افزايش ازدواجهاي مؤفق در جامعه خواهيم بود.
و همچنين با توجه به مشكل ساز بودن نگرشهاي نادرست، ميتوان درمانگران ، مشاوران قبل از ازدواج و تعليم دهندگان ازدواج را ياري كرد تا به افراد كمك كنند تا براي ازدواج بهتر آماده شوند.